فاصله ها...

چرا دوستی...؟

فاصله ها...

چرا دوستی...؟

مداحی


یارو مداحه اومده بود تو محل داشت سوسن خانوم رو اجرا میکرد باریتم:

حرم طلا...امام حسین...میمیرم برات...میخوام بیام دم حرمتون...دس بزنم به ضریحتون!!

ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قربدن...

به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینجوری بوده باشه:

شدم عاشق شمشیرتون،میخوام بیام در رکابتون،حالا میخوام بیام جنگ بکنم، نگو

نه،نگو نمیشه،این قلب من عشقه تازه عاشق ترم میشه...

حالا جنگ!خون!کو اعظم؟ بابا اسمش یزیده نه اعظم! حالا یزیده،پزیده،خزیده،وزیده!!!

هرچی باشه یزید باشه!یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه!!
 
 
 
قربون امام حسین برم که همه جوره هست...
 
نظرات 1 + ارسال نظر
نیما دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد